loading...
مجله اینترنتی پرنیان
پرنیان بازدید : 354 چهارشنبه 14 مهر 1389 نظرات (0)

بیوگرافی و عکس های ماهسون


هر آدمی كه زندگی می كنهدارای یك رویا یك زندگی نامه و یا یك رمان هست. مال
یكی حزن آور ویكی پرنشاط ویكیزندگی تاریكی داره. هر انسانی از تاریكی می
آد وبه تاریكی می ره. شما توان تعقیبسالهای مه آلود گذشته رو ندارید. در
این نوشته تنها بخش كوچكی از زندگی من رو میتونید پیدا كنید.مادرم فاءقه
آریك و پدرم چركزبازنجیر در یك بیمارستان دولتی دربینگل با هم آشنا میشن
وازدواج می كنن.مادرم از شوهر قبلی خودش دارای سه فرزند و ازدیگر شوهرش
صاحب یازده فرزند شد كه اونها رو تا حد جدایی پیش برد. مادرم من رو چهارماهه
حامله بود كه از پدرم جدا شد و به دیار بكر كوچ كرد.چهارمین و آخرین بچهء
خودشرو به دنیا آورد و اسمش رو عبدالله گذاشت. عبدالله اسمی است كه مادرم
روی من گذاشت. در پنج سالگی با تعویض شناسنامه توسط پدرم اسمم ماهسون شد.
دیاربكر:
بهعبارتی دیگر دیاربكر با تاریخ 9000 ساله و اولین مركز مسكونی دنیا و
منطقهء گستردهتمدن انسانیت با تاریخ وخاك جادویی. دیاربكر سرزمین
ضیاءگوكالپ ها وعلی امری ها- سلیمان نظیف ها و احمد عارف ها و سرزمین بلبل
ترانه ها جلال. دیار بكر سرزمین خوشآوازه خوان ها سرزمین مارها ، عقرب ها،
رنج ها، سختی ها و به همان اندازه دیار بكرسرزمین پر غرور.
در منطقهء عرب شیخ این شهر در خانه ای كه مجموعا" یك اتاق داشتبه دنیا
اومدم. برادرهای ناتنی ام كه از شوهر قبلی مادرم بودند (اسماعیل آریك
،محمود اریك و مصطفی آریك) از به دنیا آمدن من خیلی خوشحال شدند و منو مثل
برادر تنیخود بزرگ كردند.من شوكت پدری رو از اونها دیدم چون اصلا" پدرم رو
نمی شناختم. اولینبار پدرم رو یه دفعه در 6 سالگی از دور دیده بودم. از شش
سالگی به بعد در بعضیتعطیلات شش ماهه كه به دیدار مادربزرگم می رفتم پدرم و
بقیه برادرانم رو تنها دراون زمان می تونستم ببینم. دوره ابتدایی رو در
مدرسه ابتدایی سلیمان نظیف و دورهراهنمایی رو در مدرسه علی امری و دبیرستان
رو در مدرسه جمهوریت دیار بكرخوندم.
شروع موسیقی:
پسر خاله ام آیخان باران در بین آقوام آدم دوست داشتنیای هست و خیلی هم خوب
ساز می زد. دفعه اول در برابر آیخان لرزان لرزان اولین شعریرو كه یاد
گرفته بودم خوندم. آیخان تحت تاثیر صدام قرار گرفت.از اون روز به بعدآیخان
كار مداوم رو با من آغاز كرد. حضور اول من در صحنه در دبیرستان جمهوریت
بهتحقق پیوست. مادرم و برادرانم دكتر یا مهندس شدن من رو میخواستند. تاثیر
موسیقیروی من خیلی زیاد بود. هر روزم با موسیقی می گذشت.در ذهنم آواز
خواندن در كنسرت هارو پرورش می دادم. به سختی می تونستم تصمیم بگیرم كه
مهندس خواهم شد یا دكتر ویا یكهنرمند.در سال 83 و 84 در فستیوال دیار بكر
در مسابقات آواز خوانی برای مطرحشدن خودم رو آزمودم. در دومین دوره شركت در
مسابقات برای اول شدن مصمم بودم. در سال 84 در دیاربكر كاست آماتوری من
توسط یك راننده اتوبوس ( محمد تاریح) به گوش تهیهكننده ای به نام مصطفی
گونش رسید و مصطفی گونش صدای منو خیلی پسندید و منو بهاستانبول دعوت
كرد.برای موفقیت و رسیدن به هدفم 1800 كیلومتر مسافت روبه اون شهركهن طی
كردم. سوالات زیادی در ذهنم وجود داشت. در بین میلیون ها نفر انسان در
درچنین كلان شهری چه كسی می دونه كه زندگی چقدر سخته؟ خیالات و امیدهایی
داشتم اما ازیك طرف ترس و وحشت هم داشتم.زندگی تا پایان عمر ، برای دنیا ،
عشق، غم، حسرت، غربت. مجادله من در سال 84 در ماه سپتامبر با ورودم به
استانبول شروعشد.
استانبول:
جایی كه همسایه همسایه رو نمی شناسه ، آدم آدم رو نمیشناسه،این شهر
استانبوله. چطور ساكنان استانبول به اونجا كوچ كردند و اومدند همترسناكه هم
پر رمزو راز و هم باز پس گیری شهر ( از دست قوم اشغالگر شهر) به نظر
منخیلی زیباست. چگونگی اون رو هیچكس به درستی نمی دونه.آلبوم اولم رو در
سال 84در ماه كاسیم ( نوامبر) به دنیای موسیقی عرضه كردم. در پی اون 7
آلبوم دیگهاومد5 .سال تموم گذشته بود. در این مدت خونه ام اتاق شماره 314
هتل لاله بود.اینهتل در جاده مسیح پاشا گل سرسبد هتل ها بود. در سال 89
تصمیم گرفتم برای تهیه البومو هرچه زیبا شدن كارهام در موسیقی و وارد شدن
به عرصه كنسرواتوری در امتحان دانشگاهشركت كنم. دانشگاه دولتی فنی موسیقی
ترك.
سالهای كنسرواتوری:
مكان اجرایموسیقی. اولین كنسرواتوری موسیقی ترك در تركیه.در سیاست موسیقی
مدرسه موسیقی كمبود. اما چه افسوس كه در اثر سستی دولت یك مدرسه موسیقی
موجود بود. در مقابل اینسیستم آموزش ضعیف من اراده قوی ای داشتم. مدرسه
آموزشی هنرمندان تركیه متاسفانه بهدست فراموشی سپرده شده بود و دیگر یك
موسسه مورد علاقه نبود و ارزشی نداشت. جهانیشدن هنر مرهون ارزش پیدا كردن
هنر میان جوامع و مردم هست. امیدوارم سیاستمردانی كهبه هنر و هنرمند ارزش
قایل میشن مسوول موسسه های آموزشی بشن.
بازگشت بهموسیقی:
در سال92 با حلمی توپ اوقلو آشنا شدم كه به من پیشنهاد یه البوم كرد. منبا
این پیشنهاد كه بعد از 4 سال به من شده بود در سال 93 با آلبوم نامی عالم
بویساكار حرفه ای خودم رو آغاز كردم.
ورود به صحنه:
در سال 94 در كازینوی چاكیل بههمراه بولنت ارسوی ( خواننده) به صحنه رفتم.
اولین سریال:
در سال94 برایاستار تی وی سریال عالم بویسا رو در چند قسمت كار كردیم.
در سال 93 بود كه مصممشدم به:صلح،دوستی،برادری،ساخت اثری جهت محبت،با هم بودن ،دین،زبان،مذهب،یهدیدسیاسی جداگانه.
با عصر تكنولوژی همراه شدن.یك موزیسین تولید كننده ومدیروسازمان دهنده
باشم.سرمایه گذاری برای موسیقی.نمونه كامل یك هنرمندبودن. دست كم هر 2.5 و
یا 3 سال یك آلبوم ساختن.با زنان به برنامهنیامدن.تصدیق اولین ها. (آماتور
ها)به با ارزش ترین انسان ها اهمیت قایلشدن. سالی كه در استانبول بودم هر
روزش جدا ، هر لحظه اش یك غم جداگانه و یكمجادله در سالهای مه آلود گذشته
مقاطع رو گذروندم
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
از اینکه این سایت را جهت تماشا انتخاب کردید بی نهایت از شما ممنونیم.لطفا برای اعتلای سایت ما رو از نظراتتون محروم نکنید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 869
  • کل نظرات : 369
  • افراد آنلاین : 200
  • تعداد اعضا : 6
  • آی پی امروز : 365
  • آی پی دیروز : 536
  • بازدید امروز : 915
  • باردید دیروز : 2,350
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 8,281
  • بازدید ماه : 8,281
  • بازدید سال : 61,844
  • بازدید کلی : 1,992,934
  • کدهای اختصاصی